انشا درباره ماه رمضان + مقدمه و نتیجه گیری در مورد ماه رمضان
دوباره وارد ماه مبارک رمضان شده ایم، مـا مسلمانان دراین ماه روزه می گیریم و بـه خدای خودمان نزدیک تر میشویم. ماه رمضان ماه نزول قرآن اسـت و هم چنین حضرت علی «ع» دراین ماه بـه شهادت رسیده اند. در ادامه با سایت روبکا همراه باشید.بهترین انشا در مورد ماه رمضان به زبان ساده
ماه رمضان ماه بندگان خداست و مـن میخوامی در مورد ماه مبارک رمضان انشا بنویسم. در ماه رمضان بر همه ی مردم مسلمان واجب اسـت کـه در آن سی روز روزه بگیریند. یعنی از اذان صبح تا اذان شب هیچ چیز نخورند و گناه نکنند و اگرنه روزه آن ها باطل می شود. اگر کسی بـه دلایلی کسی نتواند یک یا چند رو روزه بگیرد باید روزهاش را قضا کند.البته نه تنها شکمشان باید روزه باشد چیزی نخوریم بلکه باید تمام اعضای بدنمان روزه باشد؛ دست زبان چشم و گوش روزه باشد یعنی دست بـه چیزهای نجس نزنیم. چشم مان روزه باشد یعنی با چشم بـه چیزهای بد نبینیم. زبان روزه باشد یعنی سعی کنیم با گوشمان فحش و چیزهای بد نشنویم. شبهای قدر در ماه رمضان اسـت. مـا در شب های قدر دعا میکنیم تا خدا چیزهایی خوبی برای سال جدید مـا بنویسد.
اگر مـا یک آیه دراین ماه مبارک بخوانیم مثل این اسـت کـه یک ختم قرآن در ماههای دیگر اسـت. البته نماز و روزه بر بچههای کوچک واجب نیست. اما اگر بخواهند روزه بگیرند میتوانند روزه را کلهگنجشکی بگیرند. و اگر روزه کله گنجشکی بگیرند هم ثواب دارد و این طوری هم بـه آرزوی شان رسیدهاند و هم ثواب برده اند.
نتیجه گیری:
ماه رمضان ماه بزرگی اسـت. مـن با اینکـه کودک هستم ولی سعی میکنم روزه بگیرم حتی اگر گرسنه شدم روزه کله گنجشکی میگیرم کـه هم ثواب کنم و هم خدا مـن را بیشتر دوست داشته باشد.
سختی های روزه داری
ماه برکت زِ آسمان می آید / صوت خوش قرآن و اذان می آید. از خواب کـه بیدار می شوی در ظلمات شبانگاه ودر مقابل سفره سحری ناگاه خودرا بیدار و هشیار می یابی. با چشمهایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان میگذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و چشیدن هر نوع چرب و شیرین آزاد بودهای اما از امروز یک ماه باید دلت را روزه سرا کنی.ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه ی و همه ی و همه ی اینبار آمادهاند. اذان راکه گفتند تمام روز آینده را از خاطرات سال پیش بـه یاد آوردم کـه چگونه بیتاب می شدم. اما بـه راستی کـه بـه یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن؟ نماز راکه خواندم، دوباره بـه بستر گرم و نرم بازمیگردم. صبح و شاید کمی نزدیک بـه ظهر کـه از خواب بر میخیزم.
تقریبا ساعت یازده ظهر اسـت و مـن هیچ از روزهداری نمیدانم. هنوز گویی زندگی ام زندگی روزهای عادی اسـت. دقیقهها و ثانیهها مثل همیشه بـه سرعت میدوند و می روند و همه ی همانی هستند کـه بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه ی جا حاکم اسـت. همه ی دشواریها از بعدازظهر بـه مـن روی میآورند.
در روزهای رمضان عشق و حالهای روزانه مانند خورشیدی تابان در بین تابستانی داغ و سوزان در گرمترین حالت خود طلوع می کنند ودر تاریکترین و نیمه جانترین حالتشان در دم دمهای شب غروب می کنند و بعد از نیم ساعت دوباره جانی دگر می گیرند و اینبار چون ماه می شوند. بـه راستی کـه روزه در ساعات اول بهشت اسـت ولی در ساعات آخر کوه کندن اسـت.
در عصر در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق میرفتم تا دقایق زود سپری شود اما دمادم غروب فقط چشمانم را بسته بودم. هر لحظه توانم نصف می شد. زمان و بـه خصوص یک ربع مانده بـه اذان مانند یکسال میگذشت. تا زمانی کـه ناگاه بانگ اذان مرا زنده کرد، چشم گشودم و لبخند زدم. و این پایانی برای ماموریتی سخت بود ولی آخرش خوش تا سحری دیگر و شروعی دوباره برای مبارزه با نفس آغاز گردد.
در ماه رمضان چه کارهایی انجام می دهیم؟
مـن می خواهیم دراین انشا در مورد روزه داری دراین ماه و کارهایی کـه در آن انجام میدهم برای شـما انشا بنویسم. روزه گرفتن برای مـن کمی سخت اسـت اما این ماه را خیلی دوست دارم و بـه نظرم تحمل سختی غذا نخوردن و گرسنگی و تشنگی ارزش لحظه های افطار را دارد کـه همه ی مـا دور سفره افطار چمع میشویم ودر حالیکه بـه دعاهای بعد از اذان مغرب گوش میکنیم روزه خودرا با یک خرما و یا یک استکان چای باز میکنیم.مادرم همیشه بـه مـن یاداوری میکند کـه ماه رمضان فقط تحمل گرسنگی و تشنگی نیست بلکه در طول روزهای این ماه باید بـه این فکر کنیم کـه چگونه با روزه گرفتن انسان بهتری شویم، مثلاً باید زبان خودرا از گناه های غیبت و دروغ و تهمت زدن بـه دیگران پاک نگه داریم و با چند ساعت گرسنگی، بیشتر بتوانیم افراد فقیر راکه خیلی وقت ها گرسنه میمانند درک کنیم.
مـن افطار را خیلی دوست دارم اما بیدار شدن در سحری برایم سخت اسـت چون در آن موقع میل زیادی بـه غذا خوردن ندارم اما اگر در زمان بین افطار تا خوابیدن در خوردن زیاده روی نکنیم آسان تر میتوانیم سحری بیدار شده و یک وعده غذای کامل بخوریم تا برای روزه گرفتن انرژی کافی داشته باشیم.
مـن در شب های قدر بـه همراه پدر و مادرم بـه مسجد میرویم و تا سحر بیدار میمانیم، میدانم کـه شب قدر از هزار ماه بهتر اسـت و سعی میکنم از این شبها خوب استفاده کنم. از زمانی کـه بچه بودم یادم هست کـه مادرم برای پختن غذای افطار و سحری زحمت های زیادی میکشد، او هر شب قبل از سحری زودتر از مـا از خواب بیدار می شود و غذا را آماده میکند.
مادرم میگوید مـا غذای تازه را بهتر میتوانیم بخوریم. او سفره را می چیند، مـا را از خواب بیدار میکند و بعد از غذا و نماز کـه مـا میخوابیم بیشتر بیدار میماند و کارهای باقیمانده را انجام میدهد. مادرم نقش مهمی در روزه داری مـن دارد و مـن همیشه و مخصوصا در ماه رمضان از خداوند میخواهم کـه سلامتی و عمر طولانی بـه مادرم بدهد.
نتیجه گیری:
با اینکـه روزه داری بخصوص در روز های طولانی کار سختی اسـت امام مـن همیشه وقتی ماه رمضان تمام میشود دلم برایش تنگ میشود چون حس و حال معنوی این ماه را دوست دارم و امیدوارم نماز و روزه همه ی کسانی کـه دراین ماه روزه دار بوده اند مقبول درگاه الهی باشد. آمین.
موضوع انشا ماه رمضان چه ماهی است؟
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال اسـت. واژه رمضان از ریشه «رمض» و بـه معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه اسـت.میگویند چون بـه هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی اسـت.این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند اسـت و شبهای قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود اسـت.ماهه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال اسـت. دراین ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می شود، و پرستش در یکی از شبهای آن « شب قدر » بهتر از پرستش هزار ماه اسـت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده اسـت: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش بـه سوی شـما روی آورده اسـت؛ ماهی کـه نزد خداوند بهترین ماهها اسـت؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات اسـت.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. دراین ماه، نفسهای شـما تسبیح، خواب شـما پرستش، عمل های تان مقبول و دعاهایتان مستجاب اسـت.پس با نیتی درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شـما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسیی اسـت کـه از آمرزش خدا دراین ماه عظیم محروم گردد.
با گرسنگی و تشنگی دراین ماه، بـه یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام بـه سالخوردگان، ترحم بـه کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی بـه یتیمان و نیز پرستش و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام دراین ماه سخن گفت.
انشا در مورد ماه رمضان
ماه رمضان ماهی اسـت کـه بخاطر خصوصیات آن از دیگر ماهها متمایز میشود و مهم ترین ویژگی آن روزهدار بودن مسلمانان دراین ماه اسـت اما روزه با هر شرایط ودر هر صورت قبول نمیشود. اگر مـا ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم کـه بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، این علامت قبولی روزه ماست.
اما اگر ماه رمضانی گذشت و بـه پایان رسید و بهره مـا از ماه رمضان- آنطور کـه پیغمبر اکرم فرمود کـه بعضی از مردم بهره و استفاده شان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی اسـت- فقط این بوده کـه یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم، یک بدحالی پیدا کردیم ودر نتیجه این بدحالی قدرت مـا بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم کـه روزه هم شد کار در دنیا؟!
بعضی از دانشآموزان میگویند مـن در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم می شود و بعضی هم کـه اهل کارهای سخت هستند می گویند قدرت کارم کم می شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی اسـت، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.
درصورتی کـه اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً بـه خودش گرسنگی بدهد و همینطور کـه گفته شده اسـت سه وعده غذا را تبدیل بـه دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام میخورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط بـه اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد.
بعد احساس میکند کـه هم نیروی بدنیاش بر کار افزایش پیدا کرده اسـت و هم نیروی روحیاش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل پرستش اسـت. از انچه گفتیم نتیجه می گیریم کـه برای بهره بردن از ماه رمضان باید بـه قلبمان مراجعه کنیم و بجای اینکـه بـه ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، بـه این فکر کنیم کـه چگونه با روزه گرفتن تبدیل بـه انسانی بهتر شویم.
خاطره ای از ماه رمضان
ماه رمضان ماهی اسـت کـه با همه ی ماهها فرق دارد و مـا دراین ماه روزه می گیریم. مـن در انشای خود قصد دارم خاطره نخستین روزی راکه روزه گرفتم، بنویسم. بچه کـه بودم همه ی ذوق و شوقم این بود کـه سحرها با پدر و مادرم بیدار شوم و سحری بخورم. اما مادرم همیشه ضعیف و نحیف بودن مرا بهانه میکرد و مرا برای سحری خوردن بیدار نمیکرد تا اینکـه هفت ساله شدم و بـه مدرسه رفتم.از همکلاسیهایم شنیدم کـه روزه می گیرند، بهمین خاطر از مادرم با اصرار خواستم کـه مرا برای سحری بیدار کند. چقدر آن سفره سحری را دوست داشتم. برای نخستین بار درکنار خانوادهام نشستم و صدای روح بخش دعای سحر را شنیدم. احساس می کردم بزرگ شدهام. البته مادرم گفت کـه چون از بقیه کوچکتر هستم، نمیتوانم روزه کامل بگیرم و روزهام کله گنجشکی خواهد بود ولی خواهر و برادرم روزه کامل میگرفتند.
چند روز روزه کله گنجشکی گرفتم تا اینکـه یک روز بالاخره قصد کردم کـه روزه کامل بگیرم. ظهر ناهار نخوردم و تشنگی و گرسنگی را تا عصر تحمل کردم. فقط چند ساعت بـه افطار مانده بود کـه تشنگی آن قدر بـه مـن فشار آورد کـه رفتم یک لیوان پر از آب خوردم. بعد از اینکـه تشنگیام رفع شد، عذاب وجدان گرفتم و شروع کردم بـه گریه کردن! مادرم پیش مـن آمد و با مهربانی پرسید:
«چرا گریه می کنی؟ امروز خدا از تـو خیلی راضی اسـت چون نخستین روزه کامل را گرفتی.» مـن کـه با این حرف داغ دلم تازهتر شده بود، گریهام شدیدتر شد و با صدای بلند گریه کردم و گفتم: «مامان مـن روزم باطل شد چون آب خوردم!» مادرم با مهربانی دستی بـه سرم کشید و گفت: «عزیزم روزت باطل نشده و تـو هنوز روزهای چون هنوز بـه سن تکلیف نرسیدی روزهات قبول اسـت.
تازه اگر حواست نباشد و چیزی بخوری، بازهم روزهات باطل نمی شود.» از این حرف مادرم آن قدر خوشحال شدم کـه حد نداشت.
از این انشا نتیجه می گیریم کـه سراسر دوران کودکی گذشته از خاطرات تلخ و شیرین و مهر و محبت والدین و همدلی در انجام واجبات دینی درخانواده پر اسـت. همینطور خاطره نخستین روزه، خاطره شیرین روزی اسـت کـه دیگر هیچوقت در عمرمان تکرار نمی شود.
انشای ادبی با موضوع ماه رمضان
ماه برکت زِ آسمان می آید / صوت خوش قرآن و اذان می آید. از خواب کـه بیدار می شوی در ظلمات شبانگاه ودر مقابل سفره سحری ناگاه خودرا بیدار و هشیار مییابی. با چشمهایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان میگذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و چشیدن هر نوع چرب و شیرین آزاد بودهای اما از امروز یک ماه باید دلت را روزهسرا کنی.
ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده میشود و همه ی و همه ی و همه ی اینبار آمادهاند. اذان راکه گفتند تمام روز آینده را از خاطرات سال پیش بـه یاد آوردم کـه چگونه بیتاب میشدم. اما بـه راستی کـه بـه یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن؟ نماز راکه خواندم، دوباره بـه بستر گرم و نرم بازمیگردم. صبح گراییده بـه ظهر کـه از خواب بر میخیزم. تقریبا ساعت یازده ظهر اسـت و مـن هیچ از روزهداری نمی دانم.
هنوز گویی زندگی ام زندگی روزهای عادی اسـت. دقیقهها و ثانیهها مثل همیشه بـه سرعت میدوند و می روند و همه ی همانی هستند کـه بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه ی جا حاکم اسـت. همه ی دشواریها از بعدازظهر بـه مـن روی میآورند. در روزهای رمضان عشق و حال های روزانه در گرمترین حالت خود طلوع می کنند ودر تاریک ترین و نیمه جانترین حالتشان در دم دمهای شب غروب می کنند.
بـه راستی کـه روزه در ساعات اول بهشت اسـت ولی در ساعات آخر کوه کندن اسـت. در عصر در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق میرفتم تا دقایق زود سپری شود اما دمادم غروب فقط چشمانم را بسته بودم. هر لحظه توانم نصف می شد. زمان و بـه خصوص یک ربع مانده بـه اذان مانند یکسال میگذشت. تا زمانی کـه ناگاه بانگ اذان مرا زنده کرد، چشم گشودم و لبخند زدم.
انشا ساده درباره ماه رمضان
ماه رمضان ماه مهمانی خداوند اسـت و روزهای آن با روزهای دیگر سال تفاوت زیادی دارد. روزه گرفتن برای مـن کمی سخت اسـت اما این ماه را خیلی دوست دارم و بـه نظرم تحمل سختی غذا نخوردن و گرسنگی و تشنگی ارزش لحظه های افطار را دارد کـه همه ی مـا دور سفره افطار چمع میشویم ودر حالیکـه بـه دعاهای بعد از اذان مغرب گوش میکنیم روزه خودرا با یک خرما یا یک قاچ هندوانه و یا یک استکان چای باز میکنیم.
مادرم همیشه بـه مـن یاداوری میکند کـه ماه رمضان فقط تحمل گرسنگی و تشنگی نیست بلکه در طول روزهای این ماه باید بـه این فکر کنیم کـه چگونه با روزه گرفتن انسان بهتری شویم، مثلاً باید زبان خودرا از گناه های غیبت و دروغ و تهمت زدن بـه دیگران پاک نگه داریم و با چند ساعت گرسنگی، بیشتر بتوانیم افراد فقیر راکه خیلی وقت ها گرسنه میمانند درک کنیم.
مـن افطار را خیلی دوست دارم اما بیدار شدن در سحری برایم سخت اسـت چون در آن موقع میل زیادی بـه غذا خوردن ندارم اما اگر در زمان بین افطار تا خوابیدن در خوردن زیاده روی نکنیم آسان تر میتوانیم سحری بیدار شده و یک وعده غذای کامل بخوریم تا برای روزه گرفتن انرژی کافی داشته باشیم.
مـن در شب های قدر بـه همراه پدر و مادرم بـه مسجد میرویم و تا سحر بیدار میمانیم، میدانم کـه شب قدر از هزار ماه بهتر اسـت و سعی میکنم از این شبها خوب استفاده کنم. از زمانی کـه بچه بودم یادم هست کـه مادرم برای پختن غذای افطار و سحری زحمت های زیادی میکشد، او هر شب قبل از سحری زودتر از مـا از خواب بیدار می شود و غذا را آماده میکند چون میگوید:
مـا غذای تازه را بهتر میتوانیم بخوریم. او سفره را می چیند، مـا را از خواب بیدار میکند و بعد از غذا و نماز کـه مـا میخوابیم بیشتر بیدار میماند و کارهای باقیمانده را انجام میدهد. مادرم نقش مهمی در روزه داری مـن دارد و مـن همیشه و مخصوصا در ماه رمضان از خداوند میخواهم کـه سلامتی و عمر طولانی بـه مادرم بدهد.
اگر میخواهید بهرتین انشا های ماه رمضان با موضوع های متفاوت بخوانید بر روی لینک زیر وارد شد.
درس های ماه رمضان
خداوند در ماه پرفضیلت رمضان سفره ای پربرکت می چیند و تمامی بندگانش رابه ضیافتی بزرگ دعوت میکند، چقدر زیباست مهمان مهمانی خداوند باشی و کنار سفره ای بنشینی کـه خداوند آنرا برایت تدارک دیده اسـت اما آیا از آداب مهمان شدن در محضر خداوند چیزی میدانیم و آیا شایستگی حضور در چنین مهمانی را داریم؟اگر عمری باقی بماند، رمضانی دیگر فرا برسد و مـا در صحت و سلامت کامل بـه سر ببریم یعنی خداوند از مـا دعوت کرده، شاید لیاقت این مهمانی را نداشته باشیم، شاید از آداب مهمانی اش چیز زیادی ندانیم، اما او از مـا دعوت میکند ودر همین رمضان هایی کـه می آید و میرود آداب مهمانی اش رابه مـا یاد خواهد داد.
رمضان تمرین اسـت، تمرین تسلیم، از خود گذشتن، دل بریدن از غرایز انسانی، تمرین گناه نکردن، تمرین استغفار و توبه کردن و شایسته و لایق مهمانی خدا شدن بخود مـا بستگی دارد کـه رمضان بگذرد و بتوانیم ازآن چـه یاد گرفته ایم بـه خوبی در روزهای دیگر سال استفاده کنیم.
فقیران را بهتر درک کنیم، با مردم مهربان تر برخورد کنیم، اعضای بدن را از گناه کردن دور نگه داریم و چشم ها را ازآن چـه نباید دید، دستها را ازآن چـه نباید کرد، زبان را ازآن چـه نباید گفت و گوش ها ار ازآن چـه نباید شنید برحذر داریم. بیا رمضان امسال را دریابیم و توفیق حضور را از دست ندهیم کـه بسیاری در رمضان های قبل بودند و امسال در بین مـا حضور ندارند و بسیاری امسال هستند و سال دیگر نخواهند بود…
انشا چرا روزه می گیریم؟
انشای خودرا با نام او آغاز میکنم کـه بخشنده گناهان و پناه بندگان عاصی اسـت. نمیخواهم دراین انشا مورد حس زیبای کنار هم بودن سر سفره افطار با شـما سخن بگویم، چون بعید میدانم هدف روزه دور هم بودن و خوردن افطاری های مفصل باشد.نمیخواهم در مورد معنویت سحرگاهان با شـما بگویم، چون حتی مـا روزه داران هم بیشتر از درک معنویت سحرگاهی درگیر خوردن سحری عجله ای و بعد هم خوابیدن هستیم. نمی خواهم از خواص کاملا علمی روزه روی بدن انسان کـه حتی پزشکان هم بـه آن معترف هستند با شـما بگویم چون باور نمی کنم خدا برای این روزه رابه مـا واجب کرده باشد کـه بدنمان سالم تر و قویتر باشد.
نمی خواهم از ضرورت درک فقر و گرسنگی بگویم ، چون حتی وقتی روزه دار هستیم حال گرسنگان را متوجه نمی شویم چون مطمئن هستیم بعد از افطار یک عالمه خوراکی خوشمزه در انتظار ماست. مـا حتی در ماه رمضان هم حال فقرا و گرسنگانی کـه روزها را تنها با نان خالی سپری میکنند درک نمی کنیم ،چون سفره های رنگارنگ و متنوع افطار و سحر مـا شباهتی بـه سفره های خالی فقرا ندارد.
ممکن اسـت هر کس برای این سوال پاسخی داشته باشد… مـن روزه میگیرم چون خداوند روزه داری را بر مـن واجب کرده اسـت، روزه میگیرم کـه حتی یکبار درسال هم کـه شده افساری بـه نفس یاغی و طغیانگرم کـه مدام با هوس هایش مرا بـه سویی می راند بزنم. حداقل چند ساعت در روز انسان تر بودن را تمرین کنم. می توانم شکیبا تر باشم، کمتر دروغ بگویم، غیبت کنم، سوگند الکی بخورم و…
بیشتر حواسم بـه خدا باشد و حتی ذره ای هم کـه شده انسان بهتری باشم… برای مـن روزه داری تمرین سختی کشیدن برای بهتر شدن اسـت. مهم نیست این روزه روی جسمم ، معده و قلب و روده وکبدم اثر خوبی دارد یا نه ، اینبار مهم روح مـن اسـت . اینکـه یک ماه درسال هم شده اولویت بجای جسم و خورد و خوراک و لذت هایش… روح خسته ام باشد..
مـن دراین ماه میخواهم کمی بـه داد روحم برسم… کـه حتی با خواندن چند آیه کوتاه از قرآن سیراب شود، با انجام دادن یک کار خیر کوچک مهربان تر شود و با تمرین صبر و شکیبایی بزرگتر شود. در پایان باید بگویم کـه میدانم احتمالا نمیتوانم بـه همیه اینها برسم اما خوب تمرین کردن هیچوقت بی اثر نیست و روزه گرفتن تمرین بندگی خداست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر